Monday, August 19, 2019

کم پشتی موی کودکان با تیغ زدن رفع می شود؟

 کم پشتی موی کودکان با تیغ زدن رفع می شود؟
کم پشت و کرکی بودن موی کودکان بسیاری از والدین را نگران کرده و پیشنهادهای مختلفی از جمله تراشیدن مو و یا استفاده از تقویت کننده ها را از دیگران دریافت می کنند.با رعایت برخی از اصول می توان از موهای کودکان بیشتر مراقبت کرده و آنها را تقویت نمود.کم پشتی موی کودک نوزادان اغلب در شش ماهه اول زندگی دچار ریزش مو می شوند ؛ موها می ریزد و حتی ممکن است رنگ یا بافت متفاوتی داشته باشند، این کاملاً طبیعی است و بسیاری از والدین جدید می دانند که باید انتظار این را داشته باشند ؛ اما چه اتفاقی می افتد اگر کودک نوپای شما موهایش را از دست بدهد؟
آیا برای یک کودک دو ساله معمولی و یا طبیعی است که تکه های طاسی روی سرش داشته باشد؟ ریزش موی کودک نوپا به اندازه ریزش موی نوزاد تازه متولد شده نیست و اغلب چیزی نیست که والدین نگران آن باشند. دلایل زیادی برای ریزش موی کودک نوپا وجود دارد. زمان زیادی لازم نیست و مو به خودی خود رشد خواهد کرد. نگاهی به وضعیت خواب فرزندتان بیندازید، اگر او شما همیشه به سمت راست می خوابد یا سرش را روی تشکش می مالد, ممکن است که موهای آن طرف سرش طاس یا نازک تر شوند.این رفتار تکه های کچلی روی سر کودک را ایجاد می کند و زمانی که کودک بزرگ تر می شود و در موقعیت های مختلف به خواب می رود, پیدا خواهد بود. آسیب فیزیکی نیز ممکن است باعث ریزش مو شود: اگر موهای یک کودک خیلی سفت یا دم اسبی بسته شود و یا اگر موهای ژولیده با خشونت کشیده شوند, ممکن است باعث ریزش موی سر او شود. برس زدن نیز می تواند باعث این اتفاق شود: از یک برس موی طبیعی و نرم استفاده کنید و دقت کنید که موها راحت باشند و کشیده نشوند. مو دوباره رشد می کند و نگران کننده نیست ، زمانی که کودک به صورت ناخودآگاه موهای خود را می کشد، معمولاً به دلیل برخی عوامل استرس زا در زندگی او, مانند یک نوزاد جدید یا از دست دادن یک فرد محبوب است و باعث ایجاد تکه های نامنظم ریزش مو می شود.

چرا موی کودکم کم پشت است؟

بهترین راه برای درمان این مو, کشف علت اصلی استرس یا اظطراب و درمان آن است. سرزنش کردن کودک برای کشیدن موهای او اغلب کمکی نمی کند. اگر موهای کودک شما به اندازه کافی بلند است, می توانید آن را شل کنید تا از کشیدن خودداری کند. 
همه موهای یک دوره استراحت و یک دوره رشد دارد. دوره رشد معمولاً حدود سه سال و فاز استراحت سه ماه طول می کشد. معمولاً تا پنج درصد از موهای شما در یک زمان در فاز استراحت است. استرس, تب یا تغییر در سطوح هورمونی می تواند باعث ایجاد مقادیر زیادی مو برای ورود به فاز استراحت شود.
این بدان معنی است که سه ماه بعد, زمانی که تمام این موها با هم وارد دوره رشد می شوند, موهای در حال رشد موهای خود را از کیسه های ترشحی بیرون می آورد و به مقدار زیادی ریزش می کند. وقتی موهای جدید شروع به رشد می کند, باعث ریزش مو می شود. 
یک بیماری که باعث ریزش مو می شود, آلوپسی آرئاتا می باشد ؛ آلوپسی آرئاتا در اطراف خال های قهوه ای صاف و صاف قرار دارد و می تواند هر قسمتی از بدن شما را تحت تاثیر قرار دهد. با آلوپسی آرئاتا سیستم ایمنی شما به کیسه های ترشحی مو حمله می کند که سپس رشد مو را آهسته می کند.
مبتلایان ممکن است به چادرهای کوچک در ناخن هایش توجه کنند.این وضعیت توسط یک دکتر یا متخصص پوست تشخیص داده می شود. هیچ درمانی برای آلوپاسی آرتا وجود ندارد، اما اغلب با کمک کرم های ضد آفتاب موضعی به تنهایی از آن جدا می شود. تاثیری بر سلامت کلی فرد ندارد. 

Saturday, August 17, 2019

نکات حرفه ای انتخاب کاغذ دیواری

نکات حرفه ای انتخاب کاغذ دیواری
سبک کاغذ دیواری مهم است
کار ساده ای نیست که کاغذ دیواری هایی که طرح ها و سبک هایی که متعلق به دوره های متفاوتی هستند را با یکدیگر ترکیب کرده و در کنار هم قرار دهید، اما این روش یکی از روش های محبوب در دکوراسیون سال های اخیر به شمار می رود و به همین دلیل ارزش امتحان کردن را دارد! روش ترکیب کردن و تطابق دادن سبک های متفاوت نه تنها در دکوراسیون، بلکه در دنیای مد و فشن نیز بسیار پرکاربرد و محبوب است. بر اساس این روش، مبلمان و اشیائی را که با سبک های متفاوت و در زمان های مختلف طراحی شده اند، رنگ هایی که با یکدیگر هماهنگی نداشته و طرح های متفاوت را در کنار هم قرار داده و با ترکیب تضاد ها و کنتراست ها زیبایی مدرن ایجاد می شود.اما در ترکیب  و تطابق کاغذ دیواری با دکوراسیون داخلی منزل با طرحهای مختلف باید از اصول خاصی پیروی شود . مشاهده بیشتر در سایت
انواع پوستر دیواری در طرح ها و جنس های بسیار متنوع را در فروشگاه اینترنتی دکوراسیون مشاهده نمایید. این پوستر دیواری ها در ابعاد دلخواه با بالاترین کیفیت و در کمترین زمان ممکن آماده سازی می شوند. همچنین مشتریان می توانند تصویر مورد نظر خود را با چاپ یو وی (UV) و دارای 10 سال ضمانت رنگ سفارش دهند.
نکات حرفه ای انتخاب کاغذ دیواری
تنوع بی نظیر طرح ها در فروشگاه 3خط این امکان را در اختیار شما قرار می دهد تا از بین بیش از 10 هزار طرح موجود در سایت و یا کانال پوستر دیواری 3خط طرح مورد نظر خود را انتخاب کنید. این طرح ها شامل پوستر سه بعدی، پوستر طرح سنتی، پوستر اماکن، پوستر هنری و نقاشی، پوستر طبیعت، پوستر طرح گل، پوستر کودک و بسیاری طرح های دیگر می باشد.
پوستر دیواری در فضاسازی محیط بسیار موثر است و می تواند دکوراسیون اتاق خواب، اتاق نشیمن، سالن پذیرایی و … را به بهترین شکل تغییر دهد.
در ادامه می توانید محصولات پوستر دیواری سه خط را مشاهده فرمایید.
هنگام سفارش کاغذ دیواری یکی دو رول اضافه‌تر سفارش دهید. بازار کاغذ دیواری به سرعت برق‌وباد تغییر می‌کند و طرحی که انتخاب می‌کنید چندماه دیگر ممکن است در هیچ فروشگاهی پیدا نشود؛ بنابراین اگر در گذر زمان به هر دلیلی گوشه‌ای از کاغذ دیواری پاره شد یا از بین رفت، با داشتن یک رول اضافه، با کمترین هزینه می‌توانید کاغذ دیواری منزل خود را ترمیم کنید و دیگر لازم نیست به دنبال تعویض کامل کاغذ دیواری باشید.

Tuesday, August 13, 2019

چگونه لکه ها را از روی لباسمان پاک کنیم؟

چگونه لکه ها را از روی لباسمان پاک کنیم؟
از بین بردن لکه های رنگ قرمز مایل به قهوه ای از دستگاه ها و به ویژه از لباس ها، یک کار خسته کننده است.در بعضی موارد، مردم تمایل دارند لکه ها را با پاک کننده های ساینده ای و پد های پشمی فولادی پاک کنند، اما فایده ای ندارد این روش های تهاجمی تمیز کنندگی، برعکس، خسته کننده تر هستند تا اینکه سودمند باشند بنابراین، کلید خلاص شدن از شر این لکه های زشت و زننده در استفاده از روش های مناسب و عناصری برای تمیز کردن است. اساسا، زنگ زدگی یک ترکیب معمولی به نام اکسید آهن است و وقتی آهن با اکسیژن ترکیب می شود، شکل می گیرد از این رو، اکثر اشیاء فلزی به خصوص آهن و فولاد (آلیاژ آهن) مستعد به زنگ زدن هستند، به خصوص آنهایی که در معرض هوا و آب می باشند.تمیز کردن لکه زنگ زدگیاز بین بردن لکه های زنگ زدگی از لباس بسیار دشوار است زیرا آنها به راحتی در آب حل نمی شوند علاوه بر این، ذرات زنگ زدگی نیز تمایل دارند تا بر روی الیاف طبیعی بمانند با این وجود، می توانید از آب لیمو و محلول نمکی برای از بین بردن این مشکل استفاده کنید. شما فقط نیاز به اشباع زنگ زدگی در آب لیمو تازه دارید و آب نمک را روی آن بمالید و حداقل یک ساعت و نیم اجازه دهید محلول روی محل بماند و سپس با یک حوله سفید تمیز آن را تمیز کنید. اگر لکه هنوز هم وجود دارد، لباسی را که در محلول لیمو و نمک قرار داشت را در نور مستقیم خورشید قرار دهید و نیم ساعت تا یک ساعت بماند ؛ در نهایت، لباس را با دست یا ماشین لباسشویی بشورید.
برای لکه های کم، شما می توانید از محلولی تهیه شده با دو لیتر آب گرم و شش قاشق چای خوری تارتار استفاده کنید و اجازه دهید این محلول برای چند ساعت در لباستان خیس بخورد.یک محلول با چهار فنجان آب و دو قاشق چای خوری آمونیاک نیز در این رابطه مفید است علاوه بر این، می توانید از پاک کننده های ضد زنگ مطمئن استفاده کنید. با این حال، هنگامی که با لکه های زنگ زدگی روی پارچه های ظریف مانند ابریشم، پشم، ترایکتات و غیره روبرو می شوید، بهتر است پارچه را با پاک کننده های حرفه ای تمیز کنید.
برای حذف لکه های زنگ زدگی از روی ابزار و تجهیزات، محل های آسیب دیده را در آب لیمو برای چند دقیقه خیس کنید و سپس آن را بشویید. اسیدیته موجود در لیمو، باعث می شود که ذرات زنگ زدگی خنثی شود و به این ترتیب باعث می شود که آنها را از بین ببرند.آب لیمو علائم اکسیداسیون سیاه رنگ را از وسایل نقره نیز پاک می کند. ابزاری از جنس فولاد ضد زنگ مانند چاقو فولاد ضد زنگ کربن نیز در هنگام برخورد با آب لیمو، زنگار دریافت می کنند.
علاوه بر این، می توانید لکه ها را با استفاده از یک فویل آلومینیومی یا قلع از بین ببرید. برای لکه های سخت، مخلوطی از یک نسبت پراکسید هیدروژن و سه نسبت کرم تارتار استفاده کنید، و آن را روی محل آسیب دیده قرار دهید و اجازه دهید کمی خشک شود و سپس آن را با یک پارچه مرطوب تمیز کنید.
علاوه بر این، شما می توانید وسایلی مثل ابزار باغبانی را در سرکه سفیدی قرار دهید و روز بعد آنها را تمیز کنید. به همین ترتیب، پیچ های زنگ زده، آجیل، پیچ و مهره ها، بولت و غیره، را در سرکه بگذارید یا سرکه را روی آنها اسپری کنید و در یک رول خیس شده از سرکه قرار دهید.
بعضی از روش های دیگری برای حذف زنگ زدگی، به ویژه برای اقلام ساخته شده از فولاد ضد زنگ عبارتند از ؛
شیرسویا ، مخلوطی از یک کرم تارتار و چند قطره آب لیمو، و ترکیبی از آب لیمو وجوش شیرین می باشد.

Sunday, August 11, 2019

دیدنی های بندر بوشهر

دیدنی های بندر بوشهر
این بندر جنوبی در استان بوشهر در جنوب غربی ایران واقع شده است. از نام های معروف آن می‌توان به لیان، سیراف، رام اردشیر، ابوشهر و ریشهر اشاره کرد. مساحت این بندر ۹۴۸.۵ کیلومتر مربع می‌باشد، که جمعیتی حدود ۲۲۳.۵۰۴ نفر را در خود جای داده است. در ادامه همراه ما باشید تا بیشتر با این بندر زیبا آشنا شوید.

مکان های دیدنی بندر بوشهر

بندر بوشهر کجا بریم؟ بندر بوشهر از لحاظ مکان های دیدنی بسیار غنی بوده، و تعداد زیادی مکان دیدنی را به خود اختصاص داده است. اگر به بندر بوشهر سفر کردید باید وقت زیادی را برای بازدید از دیدنی های زیبای این شهر در نظر بگیرید. 

سواحل بی نظیر

یکی از مهم ترین و شگفت انگیز ترین نقاط جذب گردشگر در بوشهر، سواحل زیبا و بی نظیری است که در خود جای داده است. بازدید از این سواحل علاوه بر شگفت انگیز کردن سفر شما، آرامشی بی نظیر به شما می‌بخشد. این سواحل به قطب ساحلی ایران نیز معروف هستند، همچنین سیاست مدار انگلیس سواحل و دریای آن را زیبا ترین دریا در سطح جهانی می‌داند. بازدید از سواحل در سفرتان به بوشهر به هیچ وجه فراموش نشود.
گردشگری جاذبه های گردشگری و جاهای دیدنی بوشهر + تصاویر

بوشهر شهری مثلثی شکل و کوچک است با جاذبه های گردشگری بسیار که شامل بافت قدیمی و بافت جدید شهر می باشد موزه ها، عمارات و بنادر فوق العاده ای را دارا می باشد.

معرفی و آشنایی با جاذبه های گردشگری بوشهر

استان بوشهر از مهم ترین مناطق جنوبی ایران است که بیش تر شهرستان های آن از بناهای دیدنی و مکان های تاریخی برخوردارند. بناهای تاریخی و معماری استان بوشهر؛ شامل مساجد و مراکز عبادی اسلامی، باغ ها و عمارت های دیدنی و برج ها و قلعه های قدیمی می شوند.جاذبه های گردشگری بوشهر
جاذبه های گردشگری بوشهر
تپه های تاریخی زیادی از جمله تل خندق با معماری مربوط به دوره ساسانی و تل مرو واقع در نزدیکی کاخ هخامنشی در منطقه بوشهر وجود دارند که برای باستان شناسان و دانشجویان رشته باستان شناسی قابل توجه است.
جاهای دیدنی بوشهر با عکس

توریستی ترین نقاط بوشهر و بهترین جاذبه های گردشگری بوشهر

جاذبه های دیدنی و گردشگری شهر گرم بوشهر

بوشهر شهری بندری در کنار سواحل خلیج فارس و مرکز استان بوشهر است. این شهر قدمتی هزاران ساله دارد و عمر آن به دوران ساسانیان می رسد. سواحل زیبا، نخلستان های سرسبز و بناهای تاریخی آن را به مقصدی جذاب برای گردشگری تبدیل کرده است.
علاوه بر مکان های دیدنی و طبیعت زیبای شهر، فرهنگ زندگی و غذاهای لذیذ و تند هم بخشی از جاذبه های بوشهر می باشد. اگر قصد سفر به بوشهر را دارید با الی گشت همراه شوید تا جاذبه های آن را معرفی کنیم.

سواحل زیبای استان بوشهر:

شهر بوشهر

جاذبه های گردشگری بوشهر و سواحل بینظیرش

سواحل ماسه ای استان بوشهر را می توان به عنوان یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری این استان نام برد که این استان در مجموع بیش از 700 کیلومتر ساحل دارد که اغلب این سواحل برای استفاده عموم مردم آزاد است.

جاذبه های گردشگری بوشهر؛ نخلستان های سرسبز


نخلستان ها از جاذبه های گردشگری بوشهر

نخلستان های سرسبز و سربه فلک کشیده شهر آب پخش جلوه بسیار دیدنی به این منطقه داده است و هیچ مسافری را بدون توقف اجازه عبور نمی دهد. وجود کانال های پر آب در دو سمت مسیر ورودی شهر آب پخش طراوت و نشاط خاصی به این منطقه بخشیده است تا مسافران نوروزی بتوانند از آب و طبیعت در کنار هم بهره ببرند.

گنبد نمکی جاشک از جاذبه های گردشگری بوشهر


جاذبه های گردشگری بوشهر و گنبد نمکی

گنبد نمکی جاشک در استان بوشهر و در نزدیکی روستای گنخک در فاصله 64 کیلومتری جنوب شهر خورموج مرکز شهرستان دشتی و درکیلومتری جنوب شرقی بندر بوشهر و در 144 کیلومتری جنوب شرقی مرکز استان قرار دارد یکی از بزرگترین و زیباترین گنبد نمکی ایران و خاورمیانه به شمار می آید و از جاذبه های طبیعی استان بوشهر است که در بهمن سال 1386 بعنوان اثر طبیعی ملی فسیلی به عنوان یکی از مناطق چهارگانه تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست به ثبت رسید.
مهمترین خصوصیات بارز و متفاوت کوه نمکی جاشک به نوع نمکهای این کوه نمکی، گنبدها و غارهای منحصر به فرد، آبشارها، بلورها و ... می توان اشاره داشت.

عمارت ملک از جاذبه های گردشگری بوشهرگردشگری جاذبه های گردشگری و جاهای دیدنی بوشهر + تصاویر


بوشهر شهری مثلثی شکل و کوچک است با جاذبه های گردشگری بسیار که شامل بافت قدیمی و بافت جدید شهر می باشد موزه ها، عمارات و بنادر فوق العاده ای را دارا می باشد.

معرفی و آشنایی با جاذبه های گردشگری بوشهر

استان بوشهر از مهم ترین مناطق جنوبی ایران است که بیش تر شهرستان های آن از بناهای دیدنی و مکان های تاریخی برخوردارند. بناهای تاریخی و معماری استان بوشهر؛ شامل مساجد و مراکز عبادی اسلامی، باغ ها و عمارت های دیدنی و برج ها و قلعه های قدیمی می شوند.جاذبه های گردشگری بوشهر
جاذبه های گردشگری بوشهر
تپه های تاریخی زیادی از جمله تل خندق با معماری مربوط به دوره ساسانی و تل مرو واقع در نزدیکی کاخ هخامنشی در منطقه بوشهر وجود دارند که برای باستان شناسان و دانشجویان رشته باستان شناسی قابل توجه است.

توریستی ترین نقاط بوشهر و بهترین جاذبه های گردشگری بوشهر

جاذبه های دیدنی و گردشگری شهر گرم بوشهر

بوشهر شهری بندری در کنار سواحل خلیج فارس و مرکز استان بوشهر است. این شهر قدمتی هزاران ساله دارد و عمر آن به دوران ساسانیان می رسد. سواحل زیبا، نخلستان های سرسبز و بناهای تاریخی آن را به مقصدی جذاب برای گردشگری تبدیل کرده است.
علاوه بر مکان های دیدنی و طبیعت زیبای شهر، فرهنگ زندگی و غذاهای لذیذ و تند هم بخشی از جاذبه های بوشهر می باشد. اگر قصد سفر به بوشهر را دارید با الی گشت همراه شوید تا جاذبه های آن را معرفی کنیم.

سواحل زیبای استان بوشهر:


جاذبه های گردشگری بوشهر و سواحل بینظیرش

سواحل ماسه ای استان بوشهر را می توان به عنوان یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری این استان نام برد که این استان در مجموع بیش از 700 کیلومتر ساحل دارد که اغلب این سواحل برای استفاده عموم مردم آزاد است.

جاذبه های گردشگری بوشهر؛ نخلستان های سرسبز


نخلستان ها از جاذبه های گردشگری بوشهر

نخلستان های سرسبز و سربه فلک کشیده شهر آب پخش جلوه بسیار دیدنی به این منطقه داده است و هیچ مسافری را بدون توقف اجازه عبور نمی دهد. وجود کانال های پر آب در دو سمت مسیر ورودی شهر آب پخش طراوت و نشاط خاصی به این منطقه بخشیده است تا مسافران نوروزی بتوانند از آب و طبیعت در کنار هم بهره ببرند.

گنبد نمکی جاشک از جاذبه های گردشگری بوشهر


جاذبه های گردشگری بوشهر و گنبد نمکی

گنبد نمکی جاشک در استان بوشهر و در نزدیکی روستای گنخک در فاصله 64 کیلومتری جنوب شهر خورموج مرکز شهرستان دشتی و درکیلومتری جنوب شرقی بندر بوشهر و در 144 کیلومتری جنوب شرقی مرکز استان قرار دارد یکی از بزرگترین و زیباترین گنبد نمکی ایران و خاورمیانه به شمار می آید و از جاذبه های طبیعی استان بوشهر است که در بهمن سال 1386 بعنوان اثر طبیعی ملی فسیلی به عنوان یکی از مناطق چهارگانه تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست به ثبت رسید.
مهمترین خصوصیات بارز و متفاوت کوه نمکی جاشک به نوع نمکهای این کوه نمکی، گنبدها و غارهای منحصر به فرد، آبشارها، بلورها و ... می توان اشاره داشت.

عمارت ملک از جاذبه های گردشگری بوشهر


Saturday, August 10, 2019

بنیان گذار شرکت کامپبوتری اپل استیوجابز

بنیان گذار شرکت کامپبوتری اپل استیوجابز

استیون پائول جابز، در ۲۴ فوریه ۱۹۵۵ در سانفرانسیسکو کالیفرنیا به دنیا آمد. مادر و پدرش، جوآن شیبل (بعدها با نام جوآن سیمپسون) و عبدالفتاح جان جندالی هر دو فارغ‌التحصیل دانشگاه ویسکانسین بودند و پسر خود را هنگامی‌که هنوز نامی نداشت، برای فرزندخواندگی به زوجی از طبقه متوسط به نام‌های پاول و کلارا جابز بخشیدند. پدر او، جندالی، استاد علوم سیاسی سوریه بود و مادرش، شیبل، به‌عنوان یک متخصص گفتاردرمانی کار می‌کرد. مدت کوتاهی پس‌ از این که استیو به فرزندخواندگی پذیرفته شد، پدر و مادر واقعی‌اش صاحب فرزند دیگری به نام مونا سیمپسون شدند. استیو جابز تا سن ۲۷ سالگی هیچ اطلاعی از خانواده واقعی‌اش نداشت. 
بیوگرافی استیو جابز (زندگینامه بزرگان)
اگر با تکنولوژی آشنا باشید، یا اخبار و اطلاعاتش را دنبال می کنید، اگر به کامپیوتر و رایانه علاقه دارید، اگر خبرهای کوتاه در مورد موبایل گذرا خوانده باشید یا حتی از آن دسته آدم ها هستید که لیست موفق ترین و ثروتمندترین افراد را بررسی می کنید، حتما اسم استیو جابز را شنیده اید.
استیو جابز یک مخترع آمریکایی است که در موفقیت های کامپیوتر اپل و تکنولوژی های جدید مثل آی پاد، آی پَد و مک بوک نقش کلیدی داشته است. این مرد یکی از خلاق ترین، ماهرترین و همین طور ثروتمندترین افراد دنیاست.
استیو جابز یک جمله ی معروف دارد که می گوید: این که ثروتمندترین مرد خوابیده در قبرستان باشم، برایم اهمیتی ندارد. من هدفم این است که وقتی شب سرم را بر روی زمین می گذارم، به خودم بگویم امروز یک کار خیلی عالی انجام دادم. برای خواندن زندگینامه این مرد بزرگ با ما همراه باشید.
یادگیری و تحصیل
دوران ابتدایی برای استیو خسته‌کننده بود. معلم کلاس چهارم در موفقیت‌های بعدی او نقش زیادی داشت، وی بود که او را با توانایی‌هایش آشنا کرد، جابز از او هنوز به عنوان یک قدیس یاد می‌کرد. او باعث شد که استیو کلاس پنجم را به صورت جهشی طی کند و دورهٔ ابتدایی را یک سال زودتر به اتمام برساند. استیو همیشه در سخنرانی‌های اچ‌پی در پالو آلتو شرکت می‌کرد و بعدها به استخدام همانجا درآمد و به عنوان کارمندان تابستانی همراه استیو وزنیاک کار می‌کردند.در سال ۱۹۷۲، جابز از دبیرستان «هومستید» در شهر کوپرتینو در کالیفرنیا فارغ‌التحصیل شد و در کالج رید در شهر پورتلند ایالت اورگن ثبت نام کرد، اما بعد از یک نیمسال تحصیلی انصراف داد.کالج رید، یک کالج هنرهای لیبرال است و پیدایش فردی چون استیو جابز حاکی از پراهمیت بودن این علوم است.

استیو پس از انصرافش، در بعضی از کلاس‌های کالج از جمله خوشنویسی شرکت می‌کرد. این هنر در شغل آینده استیو تاثیر به‌سزایی داشت. این هنر به استیو ایده سبک حروف چندگانه را بخشید، که در کامپیوتر مکینتاش دیده می‌شود. جابز می‌گوید: «اگر در کالج وارد آن کلاس(خوشنویسی) نمی‌شدم، مکینتاش هرگز چندین طرح حروف یا فونت‌های فاصله‌دار مناسب را نداشت. و از آنجایی که ویندوز دقیقا مکینتاش را کپی کرده‌است، کامپیوتر هیچ کسی این فونت‌ها و طرح‌ها را نداشت

در زمستان ۱۹۷۴ او به کالیفرنیا بازگشت و به همراه استیو وزنیاک، حضور در جلسات «انجمن رایانه هوم‌برو»را آغاز کرد. در همین زمان جابز شغلی به عنوان یک تکنسین در شرکت آتاری، سازندهٔ رایانه و دستگاه بازی رایانه‌ای که آن روزها محبوب بود، یافت.

سفر معنوی
استیو دوست نزدیکی به نام دانیل کوتکی در کالج رید داشت. جابز و دانیل هر دو به ذن، دیلن و ال‌اس‌دی علاقه داشتند. دانیل فردی از طبقه مرفه نیویورک بود و علاقه‌مندی‌هایی چون مکتب بودا داشت. استیو بیشتر وقتش را با الیزابت هولمز (دیگر دوست استیو در کالج) و دانیل می‌گذراند. علاقه‌مندی جابز به عرفان‌های شرقی، به ویژه مذهب بودایی ذن، فقط یک تفریح خیالی و زودگذر متعلق به دوران جوانی نبود. بلکه آن را با علاقهٔ وافر لمس کرده‌بود. ذن عمیقاً در شخصیتش ریشه دوانده بود.

کاتکی در مورد جابز می‌گفت: «استیو خود ذن بود. واقعا رویش تأثیر گذاشته‌بود. می‌شد آن را در رویکرد مشتاقانه‌اش به زیبایی شناسی غیرتجملی و تمرکز فوق‌العاده‌اش دید.» به خصوص این که او تحت تأثیر شهودگراییِ مذاهب بودایی قرار گرفته بود، طوری که بعدها گفت: «کم کم پی بردم که درک و آگاهیِ بصری، مهم تر از تفکر انتزاعی و تحلیل منطقی است.» با این همه، جنون و دیوانگی او، مانع از رسیدن به آرامش درون، آراستگی و صفای باطن و محبت در روابطش بود.

استیو در سال ۱۹۷۴ به هند سفر کرد تا با نیم کارولی بابا (یک گوروی هندی) از نزدیک دیدار کند. او همراه دوستش دانیل کوتکی در جستجوی روشنفکری معنوی بود. وی پس از یک سفر معنوی هفت ماهه، با سری تراشیده و جامهٔ سنتی هندی بر تن، به آمریکا بازگشت.استیو در طول این مدت از ال‌اس‌دی استفاده می‌کردکه به گفتهٔ خودش از بهترین کارهای عمرش و دلیل اصلی موفقیت‌هایش بوده‌است.

حقایق جذاب درباره دریای خزر

حقایق جذاب درباره دریای خزر
قسمت شمالی این دریا بسیار کم‌عمق است. به‌طوری‌که تنها نیم درصد آب دریا در یک‌چهارم شمالی دریا قرار دارد و عمق آن به‌طور میانگین کمتر از ۵ متر است. حدود ۱۳۰ رودخانه به این دریا می‌ریزند که اکثر آن‌ها از شمال غربی به دریا می‌پیوندند. بزرگترین آن‌ها رود ولگا است که هر سال به‌طور میانگین ۲۴۱ کیلومتر مکعب آب را وارد دریای خزر می‌کند. رودهای کورا ۱۳، اترک ۸٫۵، اورال ۸٫۱ و سولاک ۴ کیلومتر مکعب آب را سالانه وارد دریا می‌کنند. طبیعت بسته خزر آن را منزلگاه جانوران و گیاهان منحصربه‌فردی کرده‌است اما در عین حال موجب شده تا در مقابل آلودگی‌های کشاورزی و صنعتی و نفتی بسیار آسیب‌پذیر باشد. از منابع مهم دریای خزر ذخایر نفت و گاز موجود در زیر بستر دریا و همچنین انواع ماهیان خاویاری را می‌توان نام برد.
دریای خزر، بزرگ‌ترین دریاچه جهان، در شمال کشور ایران واقع‌شده است و از شمال به روسیه، از غرب به روسیه و جمهوری آذربایجان، از شرق به جمهوری ترکمنستان و قزاقستان محدود می‌شود. این دریا در میان خشکی محدود شده است و به‌صورت مستقیم با هیچ‌یک از آب‌های آزاد جهان ارتباط ندارد. در سال‌های اخیر از طریق کانال رود ولگا-دن، خزر به دریای سیاه متصل شده است.
دریای خزر ۶۰۰ هزار ۳۸۴ کیلومترمربع (یک‌چهارم مساحت ایران) وسعت دارد و طول آن برابر با ۱۲۰۵ تا ۱۲۸۰ کیلومتر است. پهنای بزرگ‌ترین دریاچه دنیا، ۲۰۲ تا ۵۵۴ کیلومتر بوده و عریض‌ترین منطقه آن‌هم کمی بالاتر از سواحل جنوبی است. گودترین نقطه خزر در نزدیکی سواحل ایران عمقی برابر با ۹۸۰ متر دارد که حجم آب آن برابر با ۷۹۰ هزار کیلومتر مکعب است.
در این مطلب به سراغ حقایق جالب درباره دریای زیبای خزر، اولین گزینه برای گذراندن تعطیلات، رفته‌ایم. ۲۱ مرداد روز ملی دریای خزر نام‌گذاری شده است، با توجه به نزدیکی این روز خواندن این مقاله در این ماه گرم خالی از لطف نیست:
۱. دریای خزر در گذشته‌های دور بخشی از دریای تتیس بود که اقیانوس آرام را به اقیانوس اطلس متصل می‌کرد. از ۶۰ میلیون سال پیش راه خزر به اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس کم‌کم بسته شد.
۲. دریای طبرستان یکی از نام‌هایی است که در منابع کهن از آن برای نام‌گذاری دریای خزر استفاده شده است. بر اساس اسناد تاریخ شناسان روسی در قرن دوازدهم این دریا در نزد ایرانی‌ها همچنان طبرستان نامیده می‌شده است.
۳. از سال ۱۳۸۱ نام رسمی این دریا در مکاتبات رسمی ایرانی «دریای خزر» و در مکاتبات انگلیسی، «دریای کاسپین» خوانده شد.
۴. کاسپین اصطلاحی است که در زبان غربی و عبری برای خواندن دریای شمال ایران استفاده می‌شود. کاسپی‌ها قومی سفیدپوست بودند که از هزاره دوم پ.م تا عصر ساسانی در منطقه دریای کاسپین یا خزر می‌زیسته‌اند.
۵. کتاب مفقوده «خوتای نامگ» قدیمی‌ترین منبع مکتوبی است که برای اولین بار نام دریای خزر در آن آورده شده است. در این منبع برای نام‌گذاری این دریا از نام «دریای گیلان» استفاده شده است.

بخدا هیچ چیز بجز مرگ خوشحالم نمیكنه

بخدا هیچ چیز  بجز مرگ خوشحالم نمیكنه
بوی تازه رو به مشامم کشیدم.مامان صدام کرد و رفتم بیرون.  
 امین گفت:خب آبجی دبی خوش گذشت؟  
 نگاهم رنگ غم گرفت و به زمین خیره شدم.روزایی که اونجا بودم از جلو چشمم میگذشت.آه عمیقی کشیدم و   گفتم:  
 -دبی خوب بود.همسفر من خوب نبود.  
 امین از سوالی که پرسیده بود پشیمون بود خواست بحثو عوض کنه که گفت:  
 -آبجی اگه گفتی شام فسنجون داریم!  
 سكوت کردم. مجرد که بودم یا اونموقع که با فرزاد زندگی میكردم وقتی اسم فسنجون میومد من یك متر   میپریدم هوا از خوشحالی!ولی حالا بهترین خبرای دنیا منو خوشحال نمیكرد.فسنجون که هیچ!  
 امین بنده خدا که دیگه نمیدونست چی بگه سرشو بعلامت تاسف تكون داد و از اتاق رفت بیرون.خوشبحال   پریناز. حتما با امین خیلی خوشبخت بود.زندگی من و پریناز زمین تا آسمون باهم فرق داشت.امین عاشق پریناز   بود ولی فرزاد...  
 اونشب وقتی دیدن حرف زدن از دبی منو ناراحت میكنه کسی چیزی نپرسید و ترجیح دادن درباره هرچی بجز   من و زندگیم صحبت کنن. بعد از شام رفتم تو اتاقم.پرینازم اومد پیشم.چند دقیقه بهم نگاه کردیم . خودمو   انداختم تو بغلشو زار زدم.  
 من-پریناز اندازه ی دنیا دلم گرفته.دارم دق میكنم.دیگه کم آوردم.خسته شدم.پری اگه بدونی چقد دلم برای  فرزاد تنگ شده.بخدا حاضرم همه زندگیمو بدم فقط چند دقیقه ببینمش.پری بگو چیكار کنم؟من هنوز عاشقشم   چجوری برم تو خونه امیرحسین؟پری دارم دیوونه میشم.دیگه فكرم کار نمیكنه.دلم میخواد بمیرم و این زندگی  نكبتی تموم شه.آخه مگه من چه گناهی کردم که مستحق اینهمه عذابم؟پری دعا کن قلبم وایسته!بخدا هیچ چیز   بجز مرگ خوشحالم نمیكنه.  
 پرینازم با من گریه میكرد.چیزی نداشت که بگه.زندگی من داغونتر از اونی بود که کسی بتونه دلداریم بده.  
 گریه سبكم میكرد ولی درد من با گریه درمون نمیشد.نمیتونستم از دست امیرحسین فرار کنم؛طلاقم نمیداد و   اگر خودم اقدام میكردم یه بالیی سر خانوادم میاورد و من دیگه طاقت این یكی رو نداشتم.  
 ساعت 11 ظهر امیرحسین اومد دنبالم.ناهار خونه عمه بودم.مامان اینا گفتن تازه اونجا بودن و دیگه باهام   نیومدن.منم بزور امیرحسین رفتم.وارد خونه که شدم عمه داشت از پله ها میومد پایین.تا منو دید گفت:بسم   اهلل!چرا این شكلی شدی؟  
 رفتم جلو وباهاش روبوسی کردم.گفتم:چه شكلی؟  
 عمه با کنایه گفت:شكل میت شدی!من نمیدونم این پسره چیه تورو دوست داره؟! از اولش اخلاق که نداشتی!یه   ذره بر و رو داشتی که دیگه اونم نداری!  
 از حرف عمه ناراحت نشدم.امیرحسین هنوز نیومده بود.عمه نشست رو مبل و منم نشستم زیر پاش رو   زمین.گفتم:  
 -عمه تورو خدا امیرحسینو راضی کن طلاقم بده.من بدردش نمیخورم.خودت که میگی نه اخلاق دارم نه قیافه نه   سلامتی.مطلقه هم که هستم.عمه اگه تو بخوای شاید امیرحسین رضایت بده جدا شیم.بخدا یه عمر کنیزیتو   میكنم اگه راضیش کنی.  
 عمه که تاحالا منو انقد حقیر ندیده بود گفت:پاشو پاشو حرفشم نزن.من جرات ندارم اسم تورو بیارم جلوی  امیرحسین! همینم مونده که برم بگم طلاقت بده!اونوقت سرمو میبره میذاره رو سینم.تو هم اگه از زندگیت سیر   نشدی بهتره فكرشو از سرت بیرون کنی.  
 امیرحسین اومد تو سالن و من از جام بلند شدم.امیرحسین با کنایه گفت:  
 -نمیدونستم انقد به مامانم ارادت داری که جلوش زانو میزنی!چی میگفتید؟  
 عمه که ترسیده بود یه وقت امیرحسین قاطی کنه گفت:هیچی پسرم داشت برام از فرنگ تعریف میكرد.  
 امیرحسین با صدای بلند داد زد گفت:منو خر فرض نكن!پرسیدم چی میگفت بهت؟  
 قبل از اینكه عمه جوابی بده خودم گفتم:ازش خواستم راضیت کنه جدا شیم از هم.  
 بازومو محكم گرفت و گفت:چندبار بهت بگم این فكرو از سرت بیرون کن؟من فقط میذارم جنازتو ازم جدا   کنن.دیگه هم دوره نمیافتی به این و اون بگی منو راضی کنن طلاقت بدم.فهمیدی؟  
 بعدم هلم داد رو مبل و خودشم نشست.یه میوه برداشت و پوست کند.گفت:از فردا میریم دنبال کارای   عروسیمون.  
 گریه میكردم.دست امیرحسینو گرفتم و گفتم:امیرحسین توروخدا بیا جدا شیم.  
 امیرحسین چاقویی که تو دستش بود گذاشت زیرگلوم و گفت:طناز خفه شو.  
 عمه که دیگه داشت از ترس سكته میكرد دست امیرحسینو کشید و چاقورو ازش گرفت.گفت:  
 -تمومش کنید دیگه.  
 با حرص به امیرحسین گفتم:اون جشنی که تو بهش میگی عروسی برای من عزاست؛من دنبال کاراش   نمیام.خودت تنها برو کارای عروسیتو انجام بده.  
 امیرحسین با عصبانیت نگام کرد و گفت:به جهنم که نمیای.دو هفته دیگه عروسیمونه.شب جمعه.بهتره خودتو   آماده کنی.  
 یا با من کنار میای و میای تو خونه من مثل آدم زندگی میكنی یا انقد بال سرت میارم که هرروز آرزوی مرگ کنی.  
 نیشخندی زدم و گفتم:من هروقت که تو کنارم باشی آرزوی مرگ میكنم!  
 با پشت دستش زد تو دهنم و داد زد گفت:مگه نمیگم خفه شو؟!  
 عمه بلند شد و منو با خودش برد.خون تو دهنم جمع شده بود.رفتم صورتمو شستم و اومدم بیرون.از عمه   خدا

حافظی کردم و خواستم برم که امیرحسین جلوم وایستاد و گفت:کجا؟هنوز که ناهار نخوردیم.  
 -من خیلی وقته که بجای شام و ناهار از تو کتك میخورم که اونم صرف شد.ممنون.  
 از کنارش رد شدم و رفتم بیرون.رفتم تو کوچه های فرعی که نتونه پیدام کنه.موبایلمم خاموش کردم.دلم   میخواست جایی رو داشتم و فرار میكردم.دلم میخواست از اونجا دور میشدم.یهو یه فكری به سرم زد!تو کیفمو   نگاه کردم به اندازه ی کافی پول داشتم.رفتم ترمینال و یه بلیط گرفتم برای ساری!سوار اوتوبوس که شدم ساعت  چهار غروب بود.نمیدونستم وقتی برم اونجا باید چیكار کنم؟ولی یه حس عجیبی منو به اونجا میكشوند.از شهر که   دور شدیم یاد سفرم با فرزاد افتادم.همه اونجاهایی که ازش عكس گرفته بودم و باهم رفته بودیم یادم اومد.سیل   اشك به چشمم هجوم آورده بود و قصد تمومی نداشت.چهره فرزاد جلوی چشمم بود و یاد نگاهش دلمو   میلرزوند.دلم برای عطر تنش تنگ شده بود.برای گرمای نفساش برای صدای قلبش برای لحن گیراش وقتی که   میگفت دوسم داره.قلبم درد گرفته بود.چندتا نفس عمیق کشیدم ولی فایده ای نداشت. باید تحمل میكردم.  
 ساعت هشت شب بود که اتوبوس تو ترمینال ساری نگه داشت و من یه تاکسی دربست گرفتم و رفتم جلو ویلای   آقای فروزش.یاد خاطراتم داشت دیوونم میكرد و قلبم تند میزد.درحیاط باز بود.تعجب کردم.رفتم تو حیاط ولی   کسی نبود.یكراست رفتم پشت ویلا کنار ساحل.اشك بی صدام دیگه تبدیل به هق هق شده بود و بیشتر از   همیشه دلتنگ فرزاد بودم.برگشتم و رفتم جلو در ورودی ساختمون.دستگیره رو چرخوندم؛ در باز شد.رفتم   تو.همه جا بهم ریخته بود.انگار کسی نبود.رفتم تو آشپزخونه همه جا پر از ظرفای نشسته بود.برگشتم تو سالن   پذیرایی و درجا خشكم زد.چیزی که میدیدم و باور نمیكردم.این امكان نداشت.فرزاد روبروم ایستاده بود و مات   ومبهوت بهم نگاه میكرد.موهاش کوتاه بود؛زیر چشماش کبود بود و استخونای گونش بیرون زده بود.از اون هیكل  ورزیده دیگه خبری نبود.انقد لاغر شده بود و قیافش عوض شده بود که شك کردم فرزاد باشه. اشكام چشامو تار

#طلسم_غم_قسمت_پایانی

افش عوض شده بود که شك کردم فرزاد باشه. اشكام چشامو تار  
 کرده بودن و هرچی پاکشون میكردم تموم نمیشد. رفتم نزدیكتر.خودش بود.هر چقدم که تغییر کنه چشمای   خمار و نگاه شیرینش عوض نمیشه.زبونم بند اومده بود و نمیتونستم حرف بزنم.  
 فرزاد گفت:طنازم؛ تویی یا بازم دارم رویا میبینم؟چرا از دلم نمیری بیرون؟چرا همیشه با منی؟  
 اونم مثل من باور نكرده بود که این واقعیت باشه.رفتم جلو و دستامو رو صورتش گذاشتم . بغضم ترکید و خودمو  تو بغلش انداختم.سرمو رو سینش گذاشتمو صدای قلبشو گوش دادم.بوی تنشو به مشامم میكشیدم و مثل دیوونه   ها زار میزدم و گردنشو میبوسیدم.فرزاد منو از خودش جدا کرد و کمی عقب رفت.صورتش خیس اشك بود و غم   نگاهش به قلبم چنگ مینداخت.با گریه گفتم:  
 -فرزاد... چه بالیی سرت اومده؟چرا اینجوری شدی؟چرا اینجا تنهایی؟  
 نشست رومبل.نگاهشو از من برنمیداشت.بعد ازچند دقیقه گفت:اینجا چیكار میكنی؟  
 روبروش رو زانوم نشستم و گفتم:دیگه دلم طاقت دوریتو نداشت.از تو به تو پناه آوردم.فرزاد چی شده؟  
 تو چشمام خیره شد و گفت:طناز؛ چرا این شكلی شدی؟  
 اشكام روی گونه هام میریخت.گفتم:بعد از اینكه ازت جدا شدم هر روز مردم و زنده شدم.شب و روزم یكی   شد.حتی یه لحظه از جلو چشمم دور نمیشدی.انقد با عكسات حرف زدم و جوابی نگرفتم دیوونه شدم. فرزاد   میدونی با من چیكار کردی؟چند ماه بعد از طلاق مجبور شدم رضایت بدم امیرحسین بیاد بیرون.مجبورم کرد   زنش بشم.گفت اگر قبول نكنم یه بالیی سر پریناز میاره.هر چی بهش التماس کردم که ازمن بگذره بی فایده   بود.بعد از عقدمون بزور باهاش رفتم دبی. تا یكی نگام میكرد میافتاد بجون من و کتكم میزد.زندگیم شده بود   کتك خوردن و تحقیر شدن.سعی میكرد خودشو بهم نزدیك کنه ولی من ازش متنفر بودم.تا اینكه این اواخر   دعوامون شد و زد دندمو شكست.مامان و بابام مجبورش کردن برگردیم.حالا میخواد جشن عروسی بگیره و منو   ببره خونه خودش.  
 فرزاد اشكاشو پاك کرد وگفت:مگه باهاش زندگی نمیكنی؟چطور حالا میخواد عروسی بگیره؟!  
 من-نه؛ اتاقامون جدا بود.نمیذاشتم بهم دست بزنه.ولی حالا دیگه نمیتونم ازش فرار کنم. فرزاد من هنوز عاشق   توئم؛ چجوری برم تو خونه اون؟چرا با من اینجوری کردی فرزاد؟فرزاد دلم داره میترکه از غصه.یه چیزی بگو.  
 دلم نمی اومد حتی یك ثانیه چشم ازش بردارم.انگار حالش خوب نبود.عرق کرده بود و نمیتونست بشینه.براش یه   بالش آوردم و همونجا رو مبل دراز کشید.سرمو گذاشتم رو قلبش.دستشو کرد تو موهام و گفت:  
 -طناز!  
 دلم برای صداش تنگ شده بود برای اینجوری صدا زدنش.سكوت کردم که دوباره صدام کنه.باموهام بازی میكرد.   دوباره گفت:طناز!  
 بغضمو قورت دادم و گفتم:جون طناز؟  
 -طناز من زندگیتو خراب کردم.منو میبخشی؟  
 اشكام دوباره سرازیر شد.سرمو بلند کردم و دستشو غرق بوسه کردم.گفتم:تو زندگیمو خراب نكردی؛ همه ی  زیبایی زندگی من تو بودی.من با عشق تو زنده موندم.فرزاد دوستت دارم.هنوزم هوای نفسام تویی.ببین وقتی ازم   دور شدی نفس کم آوردم.قلبم جوابم کرده.زندگی بدون تو قشنگ نیست.دیگه تنهات نمیذارم.قول میدم.  
 فرزاد گفت:نمیتونی پیشم بمونی.  
 ملتمسانه گفتم:فرزاد توروخدا بازم نگو که باید برم.فرزاد تو زن داری؟آره؟پریسا کجاست؟  
 چشمای فرزاد به اشك نشست و گفت:پریسایی وجود نداشت!  
 با تعجب نگاش کردم و گفتم:پس چرا طلاقم دادی؟چرا تنهام گذاشتی؟  
 -یادته اونشب باهم رفتیم قدم بزنیم؟با دونفر دعوام شد.یادته؟  
 من-آره.خب چه ربطی داره؟  
 -اونی که بازوشو با چاقو زخمی کرد و بعدم بازوی منو زد؛گفت حالا بی حساب شدیم؛ یادته؟  
 من-آره.  
 - سه هفته بعد از اون ماجرا رفتم آزمایش خون دادم.یه هفته بعد جوابش اومد.طناز من... من ایدز دارم!  
 اشك گرمی روی گونه هام ریخت و قلبمو سوزوند.دستشو پس زدم و گفتم:داری دروغ میگی.میخوای منو گول   بزنی میخوای من برم.میخوای بازم تنهام بذاری.داری دروغ میگی.لعنت به من!  
 پیشونیمو گذاشتم رو قلبش و با صدای بلند گریه کردم.یعنی دلیل جدایی ما این مریضی لعنتی بوده؟لعنت به   من!اگر اون شب اصرار نكرده بودم که بریم بیرون االن فرزادم سلام بود.  
 فرزاد سعی میكرد آرومم کنه.گفت:طناز!گریه نكن طاقت دیدن اشكاتو ندارم.  
 من-همش تقصیر من بود.من گفتم بریم بیرون.من اصرار کردم.منه احمق زندگیمونو خراب کردم.  
 فرزاد سرمو بوسید.آرامش دنیا به جونم ریخت.گفت:قسمت این بوده عزیزم.تقصیر هیچكس نیست.طناز بیا امشبو   خراب نكنیم.میدونی چقد حرف دارم باهات؟  
 سرمو رو سینش گذاشتم.صدای قلبش برام از هر آهنگی شنیدنی تر بود.صورت مهتابیشو میدیدم و باور نمیكردم   این فرزاد من باشه که به این روز افتاده.با موهام بازی میكرد و چشم ازم برنمیداشت.گفت:  
 -طناز اون شبی که ازت جدا خوابیدم یادته؟رفتم رو مبل دراز کشیدم؛میدونی تا صبح چی کشیدم؟فكر اینكه تا   آخر عمر ازت محروم شدم منو تا مرز جنون می

كشید.اونروزی که به پام افتادی و ازم خواستی بمونم یادته؟طناز  قلبم داشت وایمیستاد وقتی اونجوری گریه میكردی؛وقتی میدیدم چقد دوسم داری دلم برات ضعف میرفت؛ همه   وجودم تورو میطلبید ولی نمیتونستم دم بزنم.طناز یادته اونروز گوشه باغ پیدات کردم؟شعر فروغو برام   خوندی؛گفتی :  
  آه ای آنكه غم عشقت نیست ؛ میبرم بر تو و بر قلبت رشك طناز قلبم داشت از سینم درمیومد.من برای تو   میمردم و تو فكر میكردی من دوستت ندارم.دلم میخواست خودمو میكشتم ولی اون حال و روز تورو نمیدیدم.  
 اونشب که ازت جدا شدم اومدم اینجا.غم دنیا تو دلم بود.همه جا پر از خاطرات تو بود؛ داشتم دیوونه میشدم.آرزو  میكردم برگردیم به عقب؛به روزای خوشمون؛آرزو میكردم اونشب بیرون نمیرفتیم ولی افسوس که روزگار با کسی   نساخته که با ما بسازه.سرمو میكوبیدم به دیوار و زار میزدم. از اینكه تو فكر میكردی من دوستت ندارم بیشتر   عذاب میكشیدم.همه زندگیم تو بودی ولی مجبور بودم اونجوری ترکت کنم.وقتی از اون خونه رفتید احساس  کردم یه چیزی گم کردم.فرنوش با مامانت در ارتباط بود و من کم و بیش از تو خبر داشتم.خانوادم وقتی مریضیمو   فهمیدن دیگه سعی نكردن تورو برگردونن.منم ازشون خواستم بذارن اینجا زندگی کنم.مامانم انقد شكسته شده   که اگر ببینیش باور نمیكنی. بابام یه دفعه سكته کرده و حال و روز خوبی نداره. وقتی فهمیدم با امیرحسین  ازدواج کردی و رفتی دبی دیگه دنیا برام به آخر رسید.طناز غم تو منو از پا انداخت. دکترا میگفتن مریضیم به این   زودیا اثر نمیكرد اگر مواظب بودم. ولی من ضعیف شده بودم و بیماریم خیلی زود عود کرد.فكر اینكه تو با یه مرد   دیگه ...  
 فرزاد نفس عمیقی کشید.حالش خوب نبود.تمام تنش عرق کرده بود و رنگ صورتش پریده بود.نمیدونستم چیكار   کنم.پرسیدم قرصات کجاست؟  
 گفت:زندگی بدون تو ارزش جنگیدن نداشت.قرص نمیخورم.  
 خواستم برم زنگ بزنم اورژانس براش مسكن بیارم ولی دستمو گرفت و نذاشت.گفت:  
 -طناز من دیگه زنده بودنم فایده نداره.همش عذابه وقتی تو مال من نیستی.بذار سیر نگات کنم.شاید دیگه  فرصت نكنم. بذار چشمای غزالمو خوب نگاه کنم.میخوام آخرین چیزی که میبینم صورت ماه تو باشه.طناز آرزوم   این بود که یه بار دیگه میدیدمت.دوست داشتم وقتی میمیرم تو کنارم باشی!همیشه فكر میكردم آرزوی مهالیه؛   ولی آرزوم برآورده شده. دیگه غصه ای ندارم. تو هنوزم افسونگر منی.  
 دستش شل شد و سرش رو بالش افتاد.چشماشو بسته بود و دیگه نفس نمیكشید.دستاشو تو دستم گرفتم و   صداش زدم.  
 -فرزاد؛فرزاد به من نگاه کن؛میخوای بازم تنهام بذاری؟من دیگه طاقت ندارم.پاشو فرزاد؛ توروخدا از پیشم نرو.  
 ولی فرزاد جواب نمیداد.دستاش سرد بود.سرمو رو قلبش گذاشتم ؛ قلبش دیگه نمیزد.حلقه ی ازدواجمون هنوز   تو دستش بود.دستشو چندین بار بوسیدم. یعنی فرزاد من مرده بود؟!...  
 بغض راه گلومو گرفته بود و نمیتونستم نفس بكشم.سرم رو قلبش بود.قلبی که دیگه نمتپید!قلبم گرفت؛خون تو   سرم میجوشید و احساس میكردم پاهام بیحس میشن.نفسم بند اومد و چشمامو بستم.  
 طناز به وعده ی خود عمل کرد و به قلبش فرمان ایست داد! امیرحسین با دیدن جسم بی جان طناز کنار فرزاد ؛   به جنون رسید. شاید عذاب وجدان او را رها نمیگذاشت یا شاید اون نیز عاشق بود...  
 در غروبی بارانی؛ پیكر دو جوان در کنار یكدیگر به خاك سپرده شد و قلبهایشان در دل خاك آرامید.کسی چه   میداند؟ شاید آنشب طناز عروس حجله فرزاد بود و برای محبوبش افسونگری میكرد...